۱۳۸۷ تیر ۳۱, دوشنبه

ای عجب

لابد حضرت لاءوتزو معرف حضورتان هست. ایشان از حکمای بنام چینی است که سخنان ارزشمندی در سال های دور بیان فرموده اند. همین پریروزها بود که جمله ای از ایشان خواندم به این مضمون که یک آدمی که دیگر خیلی حسابی شده باشد «هر چند مناظر با شکوه هم در مقابلش قرار گیرند او همچنان با آرامش درون خود باقی می ماند.» این را خواندم و ابر و ماه و خورشید و فلک چرخید و چرخید تا جماعتی از لطایف جهان خلقت را از نواحی خاوری این قارّه ی سبز برای اقامتی موقت به این اقامتگاه دانشجویی آورد. خدمتتان اینقدری عارض شوم که به عمر شریفم این همه مناظر با شکوه یک جا ندیده بودم. توصیفشان را از من نخواهید که در کلام نگنجد! دوباره یاد آن جمله ی جناب تزو افتادم و به عمق جذب ایشان در عالم معنا پی بردم. البته من تعدادی از چینی ها را نیز دیده ام ولی نمی دانم که آیا استاد گرامی به اروپای شرقی و اورآسیا هم سفر کرده بودند؟! دیگر جسارت از حد گذراندم.

۷ نظر:

ناشناس گفت...

حقا که "ای عجب" و "ای ول!" دارند این جمع لطایف که چنین موجبات باز شدن نطق دوست ما را در وبلاگ "تصویرها" فراهم آورده اند!
هینت: بابام جان! الان دقیقاً همون موقعیکه باید وبلاگ و اینترنت و همه چیو بی خیال شی بری بست بشینی در اقامتگاه دانشجویی بلکه فرجی حاصل گردد!

تصویرها گفت...

bande kollan moghimam ehtiaaj be bast neshastan nist :D

ناشناس گفت...

1- فرج كه حاصل نمي گردد چرا كه آورده اند آدمي كه خيلي حسابي شده باشد فرجش حاصل نگردد بل از ديدن نعمات رو به فلسفه آورده شطحيات مي بافد و دست در دامان شيخ "تزو" اندازد و نكوهش همي گرداند كه چرا تو را خون در رگ جوشيده و مباد كه چنين باد و از اين دست آخونديات مكروهه كه عمريست اندر دماغ نوخطان و نوباوگان ولايات كرده اند تا هر چه از حور و نعمت است خود تصاحب كنند.
2- ثانيا حضرت لائو را عمر به واپسين رسيده بوده و آبي از آتشش گرم نمي شده و صحبت از مناظر كه نموده قاله لنداسكيپ بوده و عليا مخدرات را هر از چندي هم كه بر فرض محال در بلاد صين( چين) حاصل مي شده مشمول استثنا مي دانسته و بيش منظورش از آرامش دروني اين بوده كه دست و پاي خويش به چمبلگي( از مصدر چمبليدن) به هم گره نزده كاري كرده آيد كه كار باشد و كرده آيد! بل روزي علما سر از انقياد خزئبلات بيرون كشيده دست از كفران نعمت برداشته و شكر نعمت كنند كه همانا استفاده نيكو از نعمات شكر پروردگار است و در ازدياد آن بسي موثر كه شيخ اجل رحمه ا.. عليه فرموده شكر نعمت نعمتت افزون كند و قس علي هذا...
3- آه بالكان
اي بالكان خاموش
تو را آن به كه با نازك اندامانت
گهواره اي باشي مردان را كه بهشت زين آسمان بي فراز انگار فرود آمده باشد.
آه اي بوداپست و اي بلگراد سرخ
با آن مه هاي پر تراكم نمور
آغوش گرمت را انتها مباد و
آه اي پراگ مغموم ترا نه براي فرانتس
و نه از براي گرگوار
كه براي سابريناست كه مي خواهم.
4- من نمي دونم تو چرا اينجور وقتها انرژيتو صرف نوشتن مي كني. مثل مسلولها! اي خاك تو سر اون نون و آبي كه منو تو خورديم. جدا كه آب اين خاك بد سفله پرور است! من هم بودم هيچ گهي نمي خوردم البته. يه عمر هر وقت يه چيز قشنگ ديديم سرمونو بالا برديم خدا رو شكر كنيم بعد كه پايين آورديم برده بودنش!!!!!!!!!! اي خاكم به دهن


هر چند مناظر با شکوه هم در مقابلش قرار گیرند او همچنان با آرامش درون خود باقی می ماند

ناشناس گفت...

اگر کنیزکی در مطبخی ببینی، 13 حوری بهشتی رها کرده به دست یازیدنی قناعت همی کنی و از فیض رویت آنهمه زیبایی محروم آیی؟
بعضی اساتید در انهدام لطف (به ضم لام و فتح طا) یدی قادر دارند که این حقیر ترک منظر(به ضم تا و سکون را) توان خنثی کردن ندارم.

ناشناس گفت...

خدمت وجود انور مبارکتان عارضم که ای کاش نگاره ای به این مرقومه الصاق می نمودید از جهت درک این همه لطایف !

چراکه ما تنها از لطیفه ،مقولاتی از سکنات و وجنات ترک و لر و رشتی می شناسیم و گاهی قزوینی ایضا!!!! و این خیال نازکمان که این روزها گردی هزاران ساله گرفته ! طاقت درک صور لطیفه ی جهان خلقت ندارد در این سرزمین نفرین شده ی بی آب و بی الکتریسیته ( که حتما در نبودش دست عمال اجنبی در کار بوده است)!

و تصوری از چرخ فلک نداریم غیر از مرکبی گردان با 4 کرسی که پنج تومان می دادیم و همی می گردید تا هرچه لنبانده بودیم قی کنیم ! و نمی دانیم با این تورم هنوز کسی قی می کند یا نه؟!!!!!! و چند صفر در برابر این پنج نشسته است ، از آن جا که حسابی بس ضعیف داریم به جهت ممارست در شناخت الوان!!! ( و لابد که باز هم این مقولات صفر و اعداد بهتانی بیش نیست از جانب عناصر غیر خودی ایضا )!

و از سیر و سیاحت بهره ای نبرده ایم و هر چه می دانیم از اندوخته های این گالیور پدر آمرزیده است !

... و این ها همه گفتیم نه من باب این که سخنی رانده باشیم تا لال نمیریم ( که حداقل شما می دانید که از این منظر تنها گاهی کلامی آورده ایم از باب ضرورت!!!) بلکه گفتیم تا دلیلی باشد از جهت آن که شاید این استاد ( بی شک بزرگوار وفرزانه ) ، مانند ما در بلادی نفرینی می زیسته و اسباب سفر مهیا نداشته و پنجره ی خانه اش تنها رو به دیوار برج های روبه رویش باز می گشته ....لابد !!!

دیگر جسارت از حد گذراندیم!....

نقاشچی باشی.

ناشناس گفت...

lotf befarma tasvire in latayef raa post kon ke ma ham az in lazayeze manavi mostafiz beshim

تصویرها گفت...

به آقای سوشیانت: اگر آب آن سرزمین سفله پرور است خیلی جای نگرانی ندارد چون هوای این ولایت هم مرطوب است و قوانین نیوتون نقض شدنیست. از چمبلیدن هم پروایی نیست اگر به شعله ی اشتیاق چمبلسکی شود.

به بزرگ نقاش چی باشی: دست هنرمندی باید آفریند نگاره ی آن طایفه را. دست بوس شماست! مام شدیم ندید بدید دیگه. ای امان از این چرخ فلک!

و به آن در خواست آخر: استغفرا...